کیاوشکیاوش، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
روشنکروشنک، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

روزهای شیرین با تو بودن

دعا ی اخر سال

ای خدای مهربان تو را شکر می‌کنم که هنوز فرصت مرا تمام نکرده‌ای و به این سال جدید واردم ساخته‌ای. می‌دانم غفلت‌ها و کوتاهی‌ها و گناهان سال گذشته‌ام در دفتر آسمانی ثبت شده است، زیرا که تو بهتر و بیشتر از من از آنها خبر داری و مرا مهلت داده‌ای تا بهتر از گذشته تو را خدمت و اطاعت و بندگی نمایم، زیادتر معرفت تو را حاصل کنم، بیشتر رو به کمال روم و بهتر رضایت تو را بجویم. یاری‌ام ده تا کمتر دل در گرو این جهان بندم و خود را هر روز بیش از پیش از قید و بند آن رسته، وجودم را برای ملکوت تو آماده سازم. این خدای مهربان ، گناهان و غفلت‌های گذشته&zw...
27 اسفند 1390

یادم باشد

یادم باشد که :   او که زیر سایه دیگری راه می‌رود، خودش سایه‌ای ندارد . یادم باشد که :   هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را . یادم باشد که :   زخم نیست آنچه درد می‌آورد، عفونت است . یادم باشد که :   در حرکت همیشه افق‌های تازه هست . یادم باشد که :   دست به کاری نزنم که نتوانم آن را برای دیگران تعریف کنم . یادم باشد که :   آنها که دوستشان می‌دارم می‌توانند دوستم نداشته باشند . یادم باشد که :   فرار؛ راه به دخمه‌ای می‌برد برای پنهان شدن نه آزادی . یادم باشد ک...
26 اسفند 1390

رقص ارام

This is a poem اين شعر توسط يک نوجوان متبلا به سرطان نوشته شده است. written by a teenager with cancer. She wants to see how many people get her poem. او مايل است بداند چند نفرشعر او را مي خوانند. It is quite the poem.. اين کل شعر اوست. This poem was written by a terminally ill young girl in a New York Hospital اين شعر را اين دختربسيار جوان در حالي که آخرين روزهاي زندگي اش را سپري مي کند در بيمارستان نيويورک نگاشته است It was sent by  a medical doctor . و آنرا يکي از پزشکان بيمارستان فرستاده است. SLOW DANCE رقص آرام Have yo...
26 اسفند 1390

بدون عنوان

الهی ،با خاطری خسته از اغیار و به فضل تو امیدوار؛  دست از غیر تو شسته و در انتظار رحمتت نشسته ام بدهی کریمی ، ندهی حکیمی ، بخوانی شاکرم ، برانی صابرم الهی احوالم چنان است که می دانی و اعمالم چنین است که می بینی نه پای گریز دارم و نه زبان ستیز یا ارحم الراحمین ؛  در این روزهای پایانی سال برای دوستانم که بهترین هستند ،  بهترین ها را مقرر فرما آمین یا رب العالمین ...
24 اسفند 1390

فرض کنید

  به شما اين امکان رو ميدن که يه رئيس واسه دنيا انتخاب کنين  .... که قادر باشه به بهترين نحو ممکن دنيا رو رهبري و صلح و ترقي و خوشبختي رو براي بشريت به ارمغان بياره     . سه نفر براي اين کار نامزد شدن..شما بگين بين اين سه داوطلب کدوم رو انتخاب ميکنين ؟؟؟ : : : : ولي اولش به يه سوال جواب بدين ..بعدش ميريم سراغ انتخابمون    ... فکر کنين شما يه مشاور و مدد کار اجتماعي بسيار کار آمدي هستين ..يه روز تو دفتر کارتون نشستين يه خانوم حامله به شما مراجعه ميکنه &n...
21 اسفند 1390

بچه بودی یادته؟

                                                                                                                ...
21 اسفند 1390

اولین استخر نوزادان در جهان

شاید این رویداد طبیعی ترین اتفاق عجیب دنیا باشد، نوزادهایی که به تازگی از رحم مادر خود بیرون آمده اند به راحتی در آب شنا می‌کنند. این موضوعی است که یک موسسه خدماتی در لندن از آن استفاده کرده است. نوزادهای تازه به دنیا آمده به خاطر غوطه ور بودن در محیط آبی در رحم به طور طبیعی کاملا با محیطهای آبی سازگارند.این استخر ویژه برای اولین بار در جهان به طور خاص برای کودکانی که کمتر از شش هفته سن دارند ایجاد شده است.مدیر این موسسه می‌گوید: ۹ ماه غوطه ور بودن در آب سبب می‌شود تا کودکان به طور مادرزاد از بدو تولد قادر به شنا کردن باشند. وی می‌افزاید بسیاری از والدین کودکان خود را از هفته‌های آغازین به این موسسه می‌آور...
21 اسفند 1390

جملات زیبا و عکسهای ناب از دکتر شریعتی

مي خواستم زندگي کنم ، راهم را بستند ستايش کردم ، گفتند خرافات است عاشق شدم ، گفتند دروغ است گريستم ، گفتند بهانه است خنديدم ، گفتند ديوانه است دنيا را نگه داريد ، مي خواهم پياده شوم ! *********************** زنده بودن را به بيداري بگذرانيم که سالها به اجبار خواهيم خفت    *********************** در عجبم از مردمي که خود زير شلاق ظلم و ستم زندگي مي کنند و بر حسيني مي گريند که آزادانه زيست و آزادانه مرد. *********************** انسان مجبور نيست حقايق را بگويد ولي مجبور است چيزي را که مي گويد حقيقت داشته باشد *********************** "خدايا چگونه زندگي کردن ر...
21 اسفند 1390

رسم زمونه

عجب رسمیه رسم زمونه قصه برگ و باد خزونه میرن ادما از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه پریشب خاله ی مهربونم برای همیشه از بین ما رفت..... خاله خیلی دوستت داشتم. خیلییییییییی. یادته چقدر میاومدم خونه ات؟ خونه دومم بود. هر روز از سر کار میاومدم و میموندم. یادته رفتی برام تخت خریدی که رو زمین نخوابم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خاله چرا رفتی؟ اخه مریضیت که کشنده نبود. چقدر این 2 ماه اخر ترسیدی از مرگ. ترسیدی و لرزیدی. جمعه اومدم دیدمت. اون گونه های نازت رو بوس کردم. اون موهای نرمت رو ناز کردم. نمیدونستم که فرداش میری وگرنه میموندم پیشت.خاله امشب راحت خوابیدی؟خاله ماه بودی ولی تو این 2 ماه پاک پاک شدی و رفتی.دو روز قبلش خواب دیدی ر...
16 اسفند 1390